فیلمیوال: جشنوارهی فیلم مستند شفیلد یکی از اولین جشنوارههای غیرداستانی جهان است که هم به…
فیلمیوال: من از سال ۱۹۹۹ بیست تایی فیلم کوتاه فیلمبرداری، تهیهکنندگی و نویسندگی کردهام. از اینکه به فیلمسازان اهل کارولینای شمالی، محل زندگیام، کمک کنم لذت میبرم و پنج سالی است بهعنوان دستیار کارگردان هم در پروژههای کوتاه و هم در پروژههای بلند مشغول فعالیتام. در تمام پروژههایی که دستیاری کردهام بودجهها محدود بوده و در هیچکدام امکان تأمین بیشتر از ۱۰۰ هزار دلار نداشتیم.
در اینجا میخواهم از آنچه هنگام دستیاری آموختهام صحبت کنم. مشکلاتی که در اینجا به بحث گذاشته میشوند، بازتابی از کیفیت فیلمهای تولیدشده نیستند. از دل همچین مشکلاتی گاهی فیلمهایی عالی درمیآید. همین آدمها با تنشهای درونگروهیِ کمتر و زمان بیشتر احتمالاً بتوانند آثاری بزرگ بیافرینند.
همهمان کمابیش شنیدهایم که: «تو پستولید درستش کن!» بعضی چیزها را میشود و بهتر است که در پستولید درست کرد اما برزگترین چالشهای تولید در برنامهریزی پیشتولید است. برنامهریزی، آن بخشِ مهجور بیشتر فیلمهای مستقل است. شاید بزرگترین تفاوت میان تولیدی حرفهای و آماتور بودجهی پروژه نباشد، کیفیت برنامهریزی باشد.
زمان: منبعی بحرانی
وقتی پول کم است (تقریباً همیشه) و روابطِ خوب بزرگترین سرمایهی در اختیار است، ادارهی روان تولید مهمتر هم میشود. انقدری به آدمها پول نمیدهید که وقتشان را هم تلف کنید.
یک چشمِ من بهعنوان دستیار مدام به ساعت است. باورنکردنی است که چه چیزهایی میتوانند زمان را از دستتان دربیاورند و فرصت کمتر و کمتری برای اجرا و فیلمبرداری باقی بگذارند. ده دقیقه اینجا، ده دقیقه آنجا و بعد ناگهان روزی ۱۲ ساعت فیلمبرداریتان میشود ۱۴ ساعت. همین کِش آمدنهای بیبرنامه همهی آدمها را خسته و کُند میکند.
پیش از آنکه وارد صحنه بشوید…
باید بگویم که بعضی فیلمسازها نمیآموزند. آنها موقع تصمیم دربارهی سوالات پیش آمده در برنامهریزی به اشتیاق و رویابافی تکیه دارند تا تجربه. بنابراین مشکلاتِ تولید بیشتر غافلگیریاند تا نتایج اجتنابناپذیر برنامهریزیِ بد. بیایید شور فیلمسازی را از این باور که میتوانیم زمان و پول و روزهای خستهکنندهی از پی هم را نادیده بگیریم جدا کنیم. حتی در برنامهریزی تولیدی خوب هم کلی جای خالی برای خستگی و چالش هست. اگر بازیگران و عوامل خسته باشند، دیگر مهم نیست که کارگردان هنوز آمادگیِ ادامهی امور را دارد.
همکاری
فیلمسازی رسانهای مبتنی بر همکاری است.کلی اَشکال مختلفِ مردمانی وجود دارد که با هم کار میکنند، و بسیاریشان «همکار» نامیده میشوند بدون این که «همکاری» خاصی باهم داشته باشند. پس علت تأکید من بر این عبارت در فیلمسازی چیست؟
خب، اگر کارگردان و تهیهکننده و مدیر فیلمبرداری باهم در حین برنامهریزی همکاری نداشته باشند، آن همکاریِ روی صحنهای کلی وقت تلف میکند.
شخصاً باور دارم که کارگردان و فیلمبردار باید دربارهی چیزهایی بیشتر و عمیقتر از تنظیمات نور صحنه، مثلاً چگونگیِ روایت داستان، باهم مفصلاً حرف بزنند.
زمان و پیشتولید
اگر بودجهی فیلم مثلاً پنجاه هزار دلار است، به نظرم باید پنج تا ده درصد این پول صرف ملاقاتهای پیش از تولید شود. در این نشستها باید نویسنده، کارگردان، بازیگران کلیدی و مدیر فیلمبرداری حضور داشته باشند. ارتباطاتی از این دست برای درک موفقیتآمیز نظرگاهِ (Vision) پروژه و همینطور روند روانِ تولید ضروریست.
دو سومِ زمان را به بررسی سوالاتی دربارهی نظرگاه و معنا اختصاص دهید و کل فیلمنامه را زیر و رو کنید و یک سوم باقیمانده را به برنامهریزیِ لوجستیکی بپردازید.
کار گروهی در برنامهریزی
بیشتر اشکالاتِ برنامهریزی از کمبود ارتباط میان این عناصر کلیدی ناشی میشود:
بخش فیلمبردار. چقدر طول میکشد به اینجا نور داد؟ آیا آنها پیش از روز فیلمبرداری برنامهی مشخصی برای نور دادن به صحنه دارند؟
کارگردان. کارگردان فهرستی ذهنی از نماها برای خودش درست میکند. اما اگر فهرست نماها همانطور که روزها پیش میرود در ذهن کارگردان کامل شود، در نهایت دیگران از آن بیاطلاع خواهند بود و درست موقع فیلمبرداری خبردار میشوند. نوشتن فهرست نماها عالیست حتی وقتی کامل نیست.
تهیهکننده. آیا برای تمام تجهیزات برنامهریزی شده؟ آیا برنامه بر مبنای بودجه نوشته شده یا واقعیت؟ این دو تا را کاملاً از هم جدا کنید، اهمیتِ پاسخ به این سوال حیاتیست.
دستیار کارگردان. آیا دستیار موقع نوشتن برنامهها تمامشان را از روی حدس تهیه میکند؟ اشتباه اندر اشتباه! ممکن است که دستیاری حسابی باتجربه و بابصیرت باشد اما تکیهی صرف به این مهارتها فکر خوبی نیست.
نویسنده در صحنه: «منظورم همین بود!»
نویسندهها معمولاً در فیلمبرداری فیلمهای مستقل حاضر اند، حالا چون خودشان کارگردان یا مدیر فیلمبرداریاند یا نه، فقط نویسندهاند. اگر نویسندهای حس کرد که هر لحظه باید وسط کار بیاید و معنای صحنهای را توضیح دهید شک نکنید که یک پای کار به دلایل محتمل زیر میلنگد:
اول، فیلمنامه انقدرها خوب نیست و بدونِ حضور خود نویسنده و توضیحاتش قصد متنِ مشخص نمیشود.
دوم، فیلمنامه کمابیش خوب است اما کارگردان از چگونه خواندن فیلمنامه سر در نمیآورد.
سوم، هم فیلمنامه خوب است هم کارگردان بلد است چطور فیلمنامه بخواند منتهی وقت کافی برای کنکاش جزئیات و درک محتوایش نگذاشته.
کار اصلی کارگردان با حمایت تهیهکننده و کمکِ فکری فیلمبردار، درک کاملِ متن فیلمنامه است. اگر این امر محقق شود، مشکلی در این رابطه حین فیلمبرداری ایجاد نخواهد شد.
لوکیشنها: برنامهریزی «نصفهنیمه»
با صاحب رستوران صحبت کردیم و با اینکه تو روزایی که دیر باز میکنه بیایم فیلمبرداری کنیم مشکلی نداشت. مدیرش احتمالاً کمکمون کنه. کاغذای مربوط به لوکیشن رو هم امضا کرد.
همه چیز مرتب است، نه؟ شاید نه. اینجا فهرستی از مشکلاتی را میبینید که ممکن است در این برنامهریزی سریع از چشم بیافتند:
آیا با همان مدیری صحبت کردیم که در طول فیلمبرداری آنجا خواهد بود؟
آیا آنها را در جریان جزئیات آنچه میخواهیم گذاشتهایم؟
آیا دربارهی جابهجایی وسایل حرفی زده شد؟
آیا از خاموش کردن یخچالها صحبتی شد؟
توضیح دادیم که موقع حضورمان در لوکیشن، به سکوتِ کامل نیاز داریم؟
توضیح دادیم که ممکن است بعضی از عواملمان به همان آدابدانیِ ما نباشند؟
دربارهی پارک خودروها صحبت کردیم؟
گفتیم زبالههایمان را کجا میریزیم؟
زمان «خروج» ما دقیقاً کِی است؟
امکان دارد اگر لازم شد، بیشتر از زمان طیشده بمانیم؟
اگر این سوالات و چیزهایی از این قبیل جلوتر با صاحبِ لوکیشن و مسئولینش حل و فصل نشود، گرفتاریهای بزرگی درست میکنند.
لوکیشن: حواستان به صداها و تبلیغات باشد
در انتخاب لوکیشن و جزئیاتِ آن ممکن است موارد پیشپا افتادهای از قلم بیافتند که بعدها حسابی دردسرساز شوند. دقت کنید که محل فیلمبرداریتان پر از تبلیغات برندها و اقلامی نباشد که بعدتر در مراحل تدوین کلی وقت صرف پوشاندن و از بین بردنشان بکنید. ضمناً حواستان باشد ممکن است لوکیشنی که از هر نظر بینقص به چشم میآید از نظر صدا، کابوس باشد. مثلاً ساختمانی رویاییست ولی فقط ۵۰ فوت با اتوبانی پر رفت و آمد فاصله دارد یا رستورانی درست مطابق میل شماست ولی سیستمهای خنککنندهی دور از چشمِ پر سر و صدایی دارد.
در صحنه: غذارسانی در تولید
برنامهریزی برای تهیهی غذا و زمانبندیِ توزیع آن در طول فیلمبرداری بسیار مهم است. پیشتر فهرستی از اولویتهای غذایی و مواردی که اعضا نسبت به آن آلرژی دارند تهیه کنید و آن را هنگام فهرست کردن غذاها در نظر بگیرید. ضمناً دقت کنید که آبِ کافی، نوشیدنی گرمِ بهموقع و خوراکیهای میانوعدهی مناسب و همینطور افرادی پرانرژی و کاربلد برای توزیع سر وقتِ آنها داشته باشید. همچنین تفاوتی در نوع و کیفیت غذای عوامل کلیدی با سایر اعضا قائل نشوید. باورتان نمیشود که این نیاز غریزی انسانی به خوراک چقدر در بهبود روند کاری موثر است.
جابهجایی
توصیهی کلی برای فیلمهای مستقل این است که فیلمنامهای را برگزینند که در لوکیشنی واحد ساخته میشود. گرچه این کار جواب میدهد و جابهجاییها هزینهی هنگفتی به گروه تحمیل میکند و از بازدهی آن هم میکاهد، با این حال بر مبنای تجربه، تا یک جابهجایی بزرگ در روز را میتوان به طریقی در برنامه گنجاند بهشرطی که لوکیشن دوم در همسایگی لوکیشن اولیه باشد.
برداشتهای مکرر
برداشتهای مکرر از یک صحنه اجتنابناپذیر است و مشکل محسوب نمیشود اما در تولید زیر فشار و پر استرس ممکن است جو را سنگین و ملتهب کند. کارگردان باید این درک را داشته باشد که کِی کافیست و اصرار بیشتر به نتیجهی مطلوب منجر نمیشود.
صحنهها و تقویم
همیشه سعی کنید سختترین صحنه را اول بگیرید. این صحنه ممکن است صحنهای باشد که بیشترین خردهکاریها را دارد یا صحنهای که بیشتری دوربین روی دست را و لزوماً با دراماتیک داستان رویش نباشد.
نکتهای دیگری که اغلب به کار میآید این است که اگر مثلاً برنامهریزی فیلمبرداری دو هفته در ماه ژوئن را شامل میشود، بد نیست از عوامل بخواهید دو روزی را هم در ماه جولای خالی کنند. در بیشتر موارد شاید اصلاً استفادهای از این روزهای ذخیره نشود اما اگر نیاز به فیلمبرداری مجدد داشته باشید، عالی میشود.
در نهایت باید این را به تأکید بگویم، تمام مشکلاتْ ناشی از ضعف مدیریتی است. اینکه جو حاکم متشنج میشود چون آدمها نمیدانند قرار است چه پیش بیاید، تقصیر آنها نیست، تقصیر شماست که اطمینان حاصل نکردید که عوامل از برنامهریزی آگاه و راضیاند.
تمام آنچه اهمیت دارد این است که مساعیتان را به بهترین نحو به کار گیرید تا عوامل و بازیگرانتان از کارشان برای روایت داستان شما راضی باشند. هر چقدر کار پیچیده و چالشبرانگیزی باشد، برنامهریزی حرف اول را میزند.
نوشتهی Jim McQuaid
برگردان خاطره کردکریمی